نماز امیرحسین
مامانو خاله جون خونه مادرجونو مرتب میکردن چون اون شب سالگرد بابابزرگم(که من هیچوقت ندیدمش ) بود.منم از فرصت استفاده کردم ودورکعت نماز خوندم ...
نویسنده :
دخترخاله
13:07
بدون عنوان
لباس باباجونمو پوشیدمو منتظرم ازم عکس بگیرن ...
نویسنده :
دخترخاله
13:04
بدون عنوان
امیرحسین جارومیزنه
با این شلوار خوشگلم حیاط خونه خاله جونو جارو میزنم. آخه پاییز شده وبرگ درختا میریزه.خیلیم تو کارم جدیم ...
نویسنده :
دخترخاله
13:00
عاشورای 92
بزور این ناگیگی(نارنگی)نگهم داشتن که ازم عکس بگیرن ...
نویسنده :
دخترخاله
12:57
بدون عنوان
سلاااام.ببخشید نشد عکسای امیر جونو بذارم آخه اینترنتم قط شد.حالا عکسای این مدتی ک نبودیمو میذارم ...
نویسنده :
دخترخاله
12:54
سلام
سلام.من اومدم مدتی بود که دخترخاله جونم نتونست برام مطلب بزاره منم هروقت میومدم پیشش میگفنم نینی امیر ببینم!ولی همیشه تکراری بود یه سری ژست جدید گرفتم و ازم عکس گرفت.الان عکسامو میزارم ...
نویسنده :
دخترخاله
17:47
محرم
محرم پارسال بعد از اومدن از مراسم شیرخوارگان ...
نویسنده :
دخترخاله
22:48
امیر حسین اره به دست
سلم سلام مامانی برام کلی ابزار خریده.همه چی داره.پیچ گوشتی.انبردست.اره.پیچ....ولی من اره رو از همه بیشتر دوست دارم.همه جا دستمه.تو این چند روز چندین دست و پا و گوش و انگشت بریدم هیچ جایی نیست که من اره نکرده باشم در حال اره کردن دست خودم ...
نویسنده :
دخترخاله
21:30